- لعاب گاو (لُ بِ)
لیزابۀ دهان گاو، کنایه از کاغذ سفید، کنایه از روشنی و سفیدۀ صبح. (برهان) :
بر لعاب گاو کوهی دیده ای آهوی دشت
از لعاب زردمار کم زیان افشانده اند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 110).
، کنایه است از برف، کنایه است از شبنمی که روی زمین را سفید کند. (برهان)
بر لعاب گاو کوهی دیده ای آهوی دشت
از لعاب زردمار کم زیان افشانده اند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 110).
، کنایه است از برف، کنایه است از شبنمی که روی زمین را سفید کند. (برهان)
